جدايي مانندقطع عضو است...
زنده ميمانى
ولي كمتر از پيش هستى...
نظرات شما عزیزان:
نشسته ام برود سال و خاطراتش هم
میان آینه لبخند می زنم به خودم
که روز عید نفهمد چقدر دلتنگم!
که سال کهنه نفهمد چقدر پیر شدم!
میان آینه شمعی که رو به خاموشی ست
و ساعتی که سرِ سال زنگ را خورده
هنوز توی دلم آرزوی آزادی ست
میان تنگ بلورم دو ماهیِ مرده...
میان آینه لبخند می زنم به خودم
که روز عید نفهمد چقدر دلتنگم!
که سال کهنه نفهمد چقدر پیر شدم!
میان آینه شمعی که رو به خاموشی ست
و ساعتی که سرِ سال زنگ را خورده
هنوز توی دلم آرزوی آزادی ست
میان تنگ بلورم دو ماهیِ مرده...
سلام دوست عزیز.اگه پایه تبادل لینک هستی منو به اسم فرجام عشق لینک کن وبگو من شماروبه چه اسمی لینک کنم
ســــلام و صبــــح بخيــــر
سـلـام بـر قـلـب هـایی کـه جـز دوسـت داشتـن چیزی نیاموخته اند
ســلـام بـر روح هـای پـاکی کـه جـز سـادگی قـالـب دیـگـری نـدارنـد
ســـلـام بـر تــن هـایی کـه مـحـبـت لباس آنهاست
سلام بر نگاههایی که صداقت زیـنـتـشان است
ســــلـام بـر مـهـر و تـواضـع آدمـی کـه بـالاترین سـرمـایه اوسـت
سلام.صبح آدینه تون بخیر وخوشی
روزتـــون پر از عشـــق و معجــــزه....
سـلـام بـر قـلـب هـایی کـه جـز دوسـت داشتـن چیزی نیاموخته اند
ســلـام بـر روح هـای پـاکی کـه جـز سـادگی قـالـب دیـگـری نـدارنـد
ســـلـام بـر تــن هـایی کـه مـحـبـت لباس آنهاست
سلام بر نگاههایی که صداقت زیـنـتـشان است
ســــلـام بـر مـهـر و تـواضـع آدمـی کـه بـالاترین سـرمـایه اوسـت
سلام.صبح آدینه تون بخیر وخوشی
روزتـــون پر از عشـــق و معجــــزه....
زندگی گفت که آخر چه بود حاصل من؟
عشق فرمود تا چه گوید دل من,
عقل نالید کجا حل شود مشکل من ,
مرگ خندید در خانه ی ویرانه ی من...
.......................................
عشق فرمود تا چه گوید دل من,
عقل نالید کجا حل شود مشکل من ,
مرگ خندید در خانه ی ویرانه ی من...
.......................................
هیچکس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خندهای تلخ من
گریه های پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بیکس ماندنم را حس نکرد
آسمان غم گرفته هیچ گاه
برکه طوفانیم راحس نکرد
آنکه سامان غزلهایم از اوست
بیسر و سامانیم راحس نکرد
آنکه با آغاز من مانوس بود
لحظه ی پایانیم را حس نکرد
.................................................
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خندهای تلخ من
گریه های پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بیکس ماندنم را حس نکرد
آسمان غم گرفته هیچ گاه
برکه طوفانیم راحس نکرد
آنکه سامان غزلهایم از اوست
بیسر و سامانیم راحس نکرد
آنکه با آغاز من مانوس بود
لحظه ی پایانیم را حس نکرد
.................................................
عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم و از خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود:
تو را دیدم پرستیدم شکستم
..............................................
به تو پیوستم و از خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود:
تو را دیدم پرستیدم شکستم
..............................................
like
سلام
ممنون از شما ..
مرسی از حضور همیشگی تون
و شرمنده خیلی کم میام ..
ممنون از شما ..
مرسی از حضور همیشگی تون
و شرمنده خیلی کم میام ..
بهار فلسفه ساده ای است
برای آنکه بدانيم
زمين عرصه کوچ است
و غفلت
آه غفلت
چه دريغ مطولئ دارد
سلام آقا مهرزاد خوب هستید
مطلب جالبی بود موفق باشید
مطلب جالبی بود موفق باشید
هیچکس از آسمانِ گرفته
توقعِ آفتاب نمیکند.
با دلتنگیاَت کنار بیا مرد!
توقعِ آفتاب نمیکند.
با دلتنگیاَت کنار بیا مرد!
خــدایــــــــــا . . . .
می دانم این روزها از دستم خسته ای
کمی صبر کن خوب می شوم...
بگذار باران بزند
دلم بگیرد
میروم زیر آسمانت
دستهایم را می سپارم به دستت
سرم را می گیرم به سمتت
قلبم مالِ تو
اشک هایم که جاری شود
می شوم همانی که دوست داری
پاک
استوار
امیدوار
بگذار باران بزند...!!!
می دانم این روزها از دستم خسته ای
کمی صبر کن خوب می شوم...
بگذار باران بزند
دلم بگیرد
میروم زیر آسمانت
دستهایم را می سپارم به دستت
سرم را می گیرم به سمتت
قلبم مالِ تو
اشک هایم که جاری شود
می شوم همانی که دوست داری
پاک
استوار
امیدوار
بگذار باران بزند...!!!
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست.
به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
- چارلی چاپلین
به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
- چارلی چاپلین
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور اینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست
سهراب سپهری
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور اینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست
سهراب سپهری
برچسبها: