تکه های شکسته اش را از زمین بر می چینم
ومی گذارم کنار تا دوباره به هم بچسبانم
اما این قلب شکسته جز برای من و برای
گریه های شبانه ام به کار چه کسی خواهد آمد ؟
و چه بهتر هم که به کار هیچ کس نیاید
قلبی که به کار تو نیامد
قلبی که عقل را از من ربود
قلبی که دیوار عشق را تا ثریا بالا رفت
و هر از گاهی ترس از سقوط لرزاندش
ترس از شکستن ترس از تکه تکه شدن
ترس از پایمال شدن
امانمی دانم کجا خطایم بود که این گونه شکستم
نمی دانم که چرا سادگیم مرا به اینجا کشاند
همیشه فکر می کردم که ساده بودن بهترین کار است
اما ندانستم که هر جایی نباید سادگی کرد
زمانی باید گرگ بود و زمانی همچون شبان
نمی دانم کجای کار می لنگید ؟
کجا باید گرگ بودم اما نبودم ؟
و کجا باید شبان بودم اما نبودم ؟
هنوز به داشتن یک قلب پاک اما شکسته
که در سینه ام فقط به امید بازگشتت
می تپد افتخار می کنم
به قول تو :
« دلهای پاک خطا نمی کنند . سادگی می کنند
و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست ! »
نظرات شما عزیزان:
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻣﺎ ﻗﺎﺗﻼﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﯾﻢ …
واسه آشتی
بی وفا شه اون کسی که
جونتو واسش گذاشتی
ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎشیم ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ببینیم.
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯیم. ﺍﮔﺮ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم، ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﺑﺎشیم،
ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم،ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭیم،
ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ " ﭘﮋﻭﺍﮎ " ﻧﯿﺴﺖ...
اگر از آدمها بخاطر اشتباهشان دوری کنید ، همیشه تنها خواهید ماند ...
پس کمتر قضاوت کنید و بیشتر عشق بورزید ... !!!
ممنون میشم اگه به وبلاگ ما سر بزنی و افتخار بدین ک باهم تبادل لینک داشته باشیم
وبلاگ قشنگی دارین
دل بستن به کسی است
که بدانی...!!!
هرگزبه توتعلق ندارد!
مهره سیاه باشم یا سفید...
چشمانت ...
با اولین حرکت ماتم میکند!
♥
♥
♥
اینو خوب اومدی
عالی بود
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﻮﻡ ! ﮔﻔﺘﻨﺪ؛ﻇﺎﻫﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ... ﮐﻮﺩﮎ ﮔﻔﺖ؛ﮔﻮﯾﺎ ﺷﻤﺎ مفهوم زندگى را نفهمیده اید...
از بس که گره زد به گره، حوصلـه ها را ...
گـاهـی اوقـات . . .
هـمـه چـیـز دسـت بـه دسـت ِ هـم مـیـدن
تـا تـو را غـرق در رویـاهـا و خـاطـراتـت کـنـن. . .
یـه آهـنـگ پـیـشـواز! . . .
۲ خـط شـعـر! . . .
کـمـی هـوای بـهـاری . . .
یـک وجـب پـیـاده رو! . . .
آهـنـگـی کـه خـونـه بـغـلـی گـوش مـیـدن . . .
دو کـلـمـه حـرف! . .
بـوی ِ یـه عَـطـر خـاص! . . .
طـعـم ِ شـیـریـن ِ یـه خـوراکـی . . .
هـمـه و هـمـه کـافـیـه بـرای ایـنـکـه . . .
تــو چـنـد سـاعـت وسـط اتـاقـت دراز بـکـشـی و خـیـره بـشـی بـه سـقـف...
وقتی داره آشپزی میکنه...
و آقاشون دراز کشیده رو مبل داره فوتبال میبینه...
الکی بگه...
آخ آخ دستمو بریدم...
تا آقاشون نگران شه و بپره تو آشپزخونه...
و بگه دو دقه حواسم بهت نبودا...
چیکار کردی با خودت...
و بفهمه یه چیزی مهمتر از فوتبالم هست...
چند وقت نیسم بعد امتحانا حتما میام گفتم در جریان باشید
تو ؛ من
قدم قدم ...
ـــــــــــــــــــــــــ
سلام . خوبید اقا مهرزاد؟
مطالب وبلاگت عالیه گلم .. با پیشنهاد تبادلت هم موافقم عزیزم
و اینم بگم لینکت کردم فدات
هیچکس تنها نیست
روزگارتان خدایی باد
نه برای اینکه تو را که رفتی بازگردانم
برای اینکه نگذارم بیایی…..
اینگونه زندگی کن:
شاد اما دلسوز
ساده اما زیبا
مهربان اما جدی
سبز اما بی ریا
و عاشق اما عاقل
◀اما▶
♣آلزایمر هم ندارم♣
حــَتے از پوشیدלּ دمپایے انگشتے
با جوراب ﮩـــَم ســَخت تــَره !
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند…
ازهطرف که بخوانی همان است...
" درد "
درد بی او بودن نیست
تاوان با او بودن است
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند
صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی
شدم از درد و تنهایی گل پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پایئزی که دردم را تو می دانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرک عشقم چنین آهسته می رانی
ﻧﻪ ﺭﺧﺼﺖ ﺧﻠﻮتى ..
ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﺭا مى ﺩﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺭﺧﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎﺭانى اﺕ مى ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﮒ ﺭﻳﺰاﻥ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ مى ﺷﻮﺩ.
ﺧﺎﻃﺮاﺕ از ﺗﻮ و ﻟﺤﻆﻪ ﻫﺎﻳﺖ ﻋﺒﻮﺭ مى ﻛﻨﻨﺪ
مى ﺩﻭى و مى ﺩﻭﻧﺪ
و نمى ﺩانى
ﻛﺪاﻣﻴﻚ
ﺯﻧﺪﻩ ﺗﺮ اﺳﺖ !
سلام داداش گلم،شما خوبی؟
به ...
شاید فصلی
شاید شعری
شاید ...
نمی دانم به چه...
یا به که...
شاید
دچارم به جایی
یا به عطری ...
کاش
به لبخندی دچار بودم
لبخندی که جور نمی شود ...
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺸﻨوه
ﻧﺎﺧﻮﺩﺍﮔﺎﻩ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﻤﺖ…
ﯾﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺫﻭﻕ ،
ﯾﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﺴﺮﺕ ،
و یا از روی نفرت !
سلام خوبی
تا حالا ترکتور ندیده بودی ؟؟؟؟؟
مهم نیست بگویند؛ سالم نیست
مهم این است که تو می دانی غم نبودنت
کمرم را شکست
*******
سلام.
روزهای بسیار کنارم بوده آنهم با غم
روزهایی که به او عشق آموختم
ولی روزی شکست
از جمله ای ..
از نگاه اشتباه ..
از راه فرعی ..
مرا ببخش ای دل
چشمانم در کنارت سالها خواهد گریست.
سلام .
متن خیلی خیلی خوشگل و بااحساسی بود
گاهی از سردی یک نگاه هم
می توان دود شد و آتش گرفت ...
این روزها...
هیچ کس از هیچ راهی مرا نمی فهمد
برچسبها: